۲ اردیبهشت, ۱۴۰۱

دکلمه غمگین متن | آخرین بوسه | احسان خانقاه

دکلمه غمگین متن : آخرین بوسه | شعر و صدا: احسان خانقاه


متن دکلمه غمگین | آخرین بوسه

مرد در سکوتِ ممتدِ شهر گم شده بود
شهر، حل‌شده در هیاهوی افکارش
مرد خیره به سنگ‌فرش‌ها، ساکن بود
شهر، روی خاطره‌های او قدم می‌زد

یادش آمد آخرین بار که زنی را بوسید
درست پایِ همین درخت، همین خیابان بود
آن بوسه نه برای ترک گفتنِ آن زیبا
آن بوسۀ وداع به گونۀ انسان بود

زن به نمایندگی از جهان با او گفت:
حرف‌های تو را می‌توان فهمید
دست‌های تو را می‌توان فهمید
شعرهای تو را می‌توان فهمید
اشک‌های تو را می‌توان فهمید؟…

یادش آمد آخرین بار که زنی را بوسید
درست پایِ همین درخت، همین خیابان بود
سی و چند سال بود که برف می‌بارید
و تمامِ فصل‌ها زمستان بود…


کلیپ دکلمه غمگین متن آخرین بوسه

کلیپ دکلمه ها را می توانید از طریق کانال آپارات، یوتوب، کانال تلگرام و یا پیج اینستاگرام دنبال نمایید.


کلمات کلیدی:

  • دکلمه غمگین متن
  • دکلمه های غمگین
  • دکلمه آخرین بوسه

این دکلمه را هم گوش کنید: دکلمه غمگین ” و چقدر تنها بود … “

دکلمه
درباره احسان خانقاه

مرغ خیالم پرواز می کند، گاه قصّه می شود و می نویسمش، گاه ترانه می شود و می نوازمش... instagram.com/EhsanKhanghah

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سلام!

در این وب سایت می تونید داستان های کوتاه من رو دنبال کنید. همچنین فایل صوتی هر داستان صوتی، پادکست، دکلمه یا آهنگهای جدیدم، پس از پخش در صفحات اینستاگرام، برای دانلود در سایت قرار میگیره. امیدوارم لذت ببرید. راستی یادتون نره، حتماً در شبکه های اجتماعی هم همراه من باشید.  با سپاس. احسان خانقاه.

سبدخرید