تمامی نوشته های: احسان خانقاه

درباره احسان خانقاه

مرغ خیالم پرواز می کند، گاه قصّه می شود و می نویسمش، گاه ترانه می شود و می نوازمش... instagram.com/EhsanKhanghah

دکلمه عاشقانه | آغوش | احسان خانقاه

دکلمه عاشقانه | آغوش | شعر و صدا: احسان خانقاه متن دکلمه عاشقانه | آغوش هر چه خاموش تو را می نگرم هر چه خاموش ترم باز ببین شعر از گوشۀ پلکم پیداست هر چه آغوش در جهان هست زمستان زده انگار ببین جان دلم بغلت گرم ترین گوشۀ دنیاست… کلیپ دکلمه آغوش کلیپ دکلمه […]

دکلمه ۰ دیدگاه

داستان صوتی شب زی | یک داستان صوتی جذاب

داستان صوتی جذاب شب زی | نویسنده: احسان خانقاه | خوانش: احسان خانقاه داستان صوتی شب زی داستان کوتاهی در مورد زندگی یک پرستار شیفت شب است. این داستان صوتی رو در یازده قسمت از طریق اپلیکیشن و سایت کست باکس بشنوید. همچنین می تونید متن اون رو در بخش داستان کوتاه سایت بخونید. برای […]

داستان صوتی و پادکست ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت پایانی | احسان خانقاه

داستان کوتاه زیبا | داستان کوتاه شب زی | قسمت پایانی | نویسنده: احسان خانقاه مدتی به بیمارستان نرفتم، مرخصی گرفتمو توی خونه موندم. هنوز به شوهرم نگفته بودم که زیر این بانداژ یه انگشت قطع شده هست. اونم خیلی سوال پیچم نکرد. پسرم هم همینطور. براشون اهمیت نداشت یا فکر نمی کردن دستم آسیب […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت دهم | احسان خانقاه

داستان کوتاه و غمگین | داستان کوتاه شب زی | قسمت دهم | نویسنده: احسان خانقاه همه جور ترسو میشه با مواجهۀ مستقیم درمان کرد ولی ترسی که توی اون لحظه احساس کردم با هیچ روشی قابل درمان نبود. وحشت از دست دادنِ عضوی از بدن، وحشتِ از دست دادنِ شب زی، ترس از اتفاقاتی […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت نهم | احسان خانقاه

داستان کوتاه و جالب | داستان کوتاه شب زی | قسمت نهم | نویسنده: احسان خانقاه چند ماهی می شد که توی اتاق عمل مشغول شده بودم. دقیقاً همون جایی بود که می خواستم. یه محیط بسته که وقتی واردش می شی، نه تو از دنیا خبر داری، نه دنیا از تو. محیط دوستانه و […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت هشتم | احسان خانقاه

داستان کوتاه غمگین | داستان کوتاه شب زی | قسمت هشتم | نویسنده: احسان خانقاه قصۀ شب زی از اینجا آغاز شد. کوچولوی دوست داشتنی و پشمالوی من که انگار مالِ خودِ خودِ خودم بود. فقط منو داشت. منم کم کم احساس می کردم توی دنیا فقط اونو دارم. یه راز قشنگ که توی یه […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت هفتم | احسان خانقاه

داستان کوتاه فارسی | داستان کوتاه شب زی | قسمت هفتم | نویسنده: احسان خانقاه یه شب که شیفتم با پارسا یکی بود. طبق معمول معده درد داشتم. رفتم تو بخش شیشۀ شربت معده رو سر کشیدم. پارسا هم اونجا بود و داشت از شیشۀ شربت خودش که روش علامت گذاشته بودم، قلپ قلپ می […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت ششم | احسان خانقاه

داستان کوتاه غم انگیز | داستان کوتاه شب زی | قسمت ششم | نویسنده: احسان خانقاه به سمت پله ها رفتم. انگار داشتم از یه دنیای خیالی به واقعیت برمی گشتم. هر چی بالاتر می رفتمو سرمایی که رفته بود توی جونم بیرون می رفت بیشتر گیج می شدم. مثل لحظه ای که وسطِ یه […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت پنجم | احسان خانقاه

داستان کوتاه رئالیسم جادویی | داستان کوتاه شب زی | قسمت پنجم | نویسنده: احسان خانقاه ساعت نزدیک چهار صبح بود. که این فکرِ مسخره مثل خوره افتاد توی سَرَم. باید می رفتم پایین یه بار دیگه زهرا خانومو میدیدم. یه جور چالش برای خودم تعریف کرده بودم. تمامِ زندگیم از هیچ برای خودم مشکل […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه

داستان کوتاه شب زی | قسمت چهارم | احسان خانقاه

داستان کوتاه زندگی | داستان کوتاه شب زی | قسمت چهارم | نویسنده: احسان خانقاه بچه که بودم دو تا عروسک داشتم. هر موقع خونه خلوت می شد می رفتم یه گوشه می نشستمو یواشکی باهاشون بازی می کردم. می ترسیدم داداشم ببینه دارم عروسک بازی می کنم! یه دختر بچه پنج ساله رو تصور […]

داستان کوتاه ۰ دیدگاه
سلام!

در این وب سایت می تونید داستان های کوتاه من رو دنبال کنید. همچنین فایل صوتی هر داستان صوتی، پادکست، دکلمه یا آهنگهای جدیدم، پس از پخش در صفحات اینستاگرام، برای دانلود در سایت قرار میگیره. امیدوارم لذت ببرید. راستی یادتون نره، حتماً در شبکه های اجتماعی هم همراه من باشید.  با سپاس. احسان خانقاه.

سبدخرید